رهیرهی، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

رهی عشق کوچولو

لالائی کن عشقمممم

1393/9/10 4:26
نویسنده : مامی رهی
146 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم

از همون روزای اول که به دنیا اومده بودی من برای شما یه لالائی خاص میخوندم و هروقت شما خوب نمیخوابیدی تا من اینو برات میخوندم زود چشای نازت بسته میشد و لالا میکردی خواب

من که خودم عاشق این شعرم محبت

گل گلدونه من شکسته در باد ، تو بیا تا دلم نکرده فریاد

گل شب بو دیگه شب بو نمیده

کی گل شب بو رو از شاخه چیده

گوشه ی آسمون ، پر رنگین کمون

من مثل تاریکی ، تو مثل مهتاب

اگه باد از سرِ زلف تو نگذره

من میرم گم میشم ، تو جنگل خواب

گل گلدون من ، ماه ایوون من

از تو تنها شدم ، چو ماهی از آب

گل هر آرزو ، رفته از رنگ و بو

من شدم رودخونه ، دلم یه مرداب

آسمون ابری میشه ، اما گل خورشید

رو شاخه های بید ، دلش مگییره

دره مهتابی میشه ، اما گل مهتاب

از برکه های آب ، بالا نمیره

تو که دست تکون میدی ، به ستاره جون میدی

میشکفه گل از گل باغ

وقتی چشمات هم میاد ، دو ستاره کم میاد

میسوزه شقایق از داغ

گل گلدون من ، ماه ایوون من

از تو تنها شدم ، چو ماهی از آب

گل هر آرزو ، رفته از رنگ و بو

من شدم رودخونه ، دلم یه مرداب

اینم یه شعر دیگه که هروقت زمزمه ش میکردم میرفتی تو چرت قربونت برمممممم 

یه شب تو خواب وقت سحر

شهزاده ای زرین کمر

نشسته بر اسب سپید

میومد از کوه و کمر

می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش

می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش

کاشکی دلم رسوا بشه ٬ دریا بشه این دو چشم پرآبم

روزی که بختم وا بشه بی یار بشه اون که اومد به خوابم

شهزاده ی رویای من شاید تویی

اون کس که شب در خواب من آید تویی...تو

از خواب شیرین ناگه پریدم

او را ندیدم دیگر کنارم به خدا

جانم رسیده از غصه بر لب

هر روز و هر شب در انتظارم به خدا

کاشکی دلم رسوا بشه ٬ دریا بشه این دو چشم پرآبم

روزی که بختم وا بشه بی یار بشه اون که اومد به خوابم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)