اولین مروارید
مامان جون
روز تولد بابا مهدی بود و من شما رو بردم حمام و حسابی ترگل ورگل شده بودی
بعدش داشتم بهت غذا میدادم که دیدم قاشقت خورد به یه چیزی و صدا داد
فهمیدم که مرواریدات در اومدن اونم چند روز مونده به 8 ماهگیت
دوتا مروارید کوچولو جیک زده بودن رو لثه های پائینت قربونت برم
یه ذوقی کردم که نگوووووو
زود گوشیرو برداشتم و به بابا مهدی خبر دادم و اونم کلی خوشحال شد و تبریک گفت
ولی دندونات تو عکس اصلا معلوم نیست آخه هنوز خیلی کوشولوئن
شبم که تولد بابا مهدی بود و مهمونی داشتیم مهمونامون برای شما هم کادو آورده بودن و کلی ذوق کردن
اینم یه عکس از نینیای خوشگل فامیل
دوتا پسر خاله هات آرش جون و آوش جون و دختر عمت یاسمین جون به همراه رهی جیگر مامانش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی