رهیرهی، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

رهی عشق کوچولو

گویی دنیایم بهشت شد

1393/1/12 20:11
نویسنده : مامی رهی
185 بازدید
اشتراک گذاری

حسی که اون لحظه داشتم رو هیچ وقت درک نکرده بودم و میدونم دیگه هرگز هم برام تکرار نمیشه

تو حال خودم نبودم

یه حس خاصی بود

خیلی عجیب

میخواستم کسی رو ببینم که 9 ماه تمام تو دلم بوده و باهاش زندگی کرده بودم

همه روزا و شبامون به هم گره خورده بود و باهاش دردو دل کرده بودم با تمام وجودم حسش میکردم و میدونم که این حس و حال خوب برای اونم قابل درک بوده

حالا همه این چیزها و روزا و شبا گذشته بودن و من میخواستم رویای شیرینمو ببینم

واااااااااای

اون لحظه که آوردنت پیش من رهی جان به یکباره عوض شدم

مادر شدم مادر

 

عاقبت در یک شب از شبهای دور

کودک من پا به دنیا می نهد

آن زمان بر من خدای مهربان

نام شورانگیز مادر می نهد

 

یه فرشته بسیار زیبا دیدم که لالا کرده

واقعا زیبا

میدونم این حس رو همه مادرا دارن و بچشون براشون زیباترینه ولی تو واقعا زیبا بودی اینو هرکی که دیدت بهم گفت

صورتت مثل قرص ماه سفید و گرد

لبای قرمز مثل گلبرگ گل رز

چشمای درشت که به روم بسته بود ولی از خط پلکت میشد فهمید که چشمات درشتن و به بابا مهدیت رفتی

وای که چه حال خوبی داشتم بعد از دیدینت

خدایا این حال خوبو قسمت همه منتظرا بکن

الــــــــهـــــــــــی آمیـــــــــــــــن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)