رهیرهی، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

رهی عشق کوچولو

خوش قدم مامان

1392/9/25 2:40
نویسنده : مامی رهی
231 بازدید
اشتراک گذاری

رهی جون توی ماه ششم بارداری بودم که یه روز بابایی بهم زنگ زد و یه خبر خیلی خیلی خیلی خوش داد به من زنگ بزن

میدونی خبرش چی بود ؟؟؟ اینکه بابابزرگ یعنی بابای بابامهدی برامون خونه خریده بود ، الهی که خدا بهشون سلامتی بده

شبش رفتیم و خونمونو دیدیم و کلی ذوق کردیم که دیگه صاحبخونه شدیم و از مستاجری خلاص ، البتــــه از یمن وجود شما عزیزکم

شما از بدو بوجود اومدنت یعنی هنوز پا به این دنیا نذاشته خوش قدم بودی عزیز دلم و اینو بارها و بارها بهمون ثابت کردی . انشاالله که این خوش قدمیت مداوم باشه مامانی ماچ

البته اینم بگم اسباب کشی با اون شکم قلمبه واسم خیلی سخت بود با اینکه بابایی 3 روز برای کمک به من کارگر گرفت ولی عملا خودم همه کارارو کردم و وقتی خانمه میرفت خونه عین بازار شام بود حسابی خسته شدم خسته ولی ارزششو داشت چون دیگه قرار بود بریم تو خونه خودمون و راحت باشیم متنظر

یه چند روزی طول کشید تا خونمون چیده شد و بعد از اونم سرویس خواب شما رو آوردن و من دل تو دلم نبود تا زودتر وسایل شما رو بچینم و اتاقتو واسه اومدنت اماده کنم عسل عسلی مامان و بابا بغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)