اولین بهارعمرت
عزیز دل مامان دیگه رسما داشتی بزرگ میشدی و جون گرفته بودی قشنگ غلت میزدی و بازی میکردی عاشق سیم بودی و هرجا سیم میدیدی میکردی تو دهنت وقتی ماشین لباسشوئی روشن میکردم محو تماشاش میشدی موقع جارو کردنم که هرجا بودی خودتو میرسوندی پیش جارو برقی خودتو رو زمین میکشیدی فقطم ازدست راستت کمک میگرفتی و من عاشق این حرکتت بودم از 3 ماهگی وقتی نگهت میداشتیم روی پاهات محکم می ایستادی وحالا که حدود 6 -7 ماهت بود دیگه باهم تاتی تاتی میکردیم خوش اخلاق شده بودی و همش میخندیدی همچنان نینی کچل بودی و موهات خیلی کم پشت بود ولی خداروشکر ...
نویسنده :
مامی رهی
17:19